امشب عاشقانه ترین غزل عشق را می سرایم ، در هوایی سرد و دور از تو !
غم چون حصاری ، سخت قلبم را می فشرد و عشق چون کبوتری در این حصار افسرده !
چه زیبا بود روزهای گذشته و چه تاریک غم دوری از تو !
امشب همدم من سوز شبهای زمستانی است و سنگ صبورم ، سوسوی فانوسی آویزان لبه ای که نگاهش به راهی است که تو ، از آن بگذشتی !
چه غمگین است شب ، امشب !
و چه تنها ستاره ی من ، امشب !
من امشب ، عاشقانه ترین غزل عشق را می سرایم ، تا آندم که فانوسم چشم از انتظار بردارد
کلمات کلیدی: